سوژه شماره بیست و سه
بانو شهربانو اسماعیل زاده
شهربانو اسماعیل زاده بانوی چهل و شش ساله ای که به معنی واقعی کلمه نون بازوی خود را خورده و میخورد. وی پس از سختی هایی که فوت مادر و پدرش برایش ایجاد کرده بود با فوت همسرش و تنها شدن وی با چهار فرزند خود، آن دوران را به یاد می آورد. اسماعیل زاده برای تامین زندگی و فرزندانش ناچار به کارکردن میشود. در آغاز با فروش النگو های خود مغازه ای اجاره کرده و به شغل لباس فروشی مشغول میشود. شغلی که برایش اورده مالی چندانی ندارد و در فکر تعویض آن است. وی به طور اتفاقی در بیمارستان متوجه صندلی های چرخ داری میشود که به شدت مورد نیاز و کم یابند و همین جرقه ای میشود برای شروع یک کارافرینی خانوادگی. در حال حاضر شهربانو اسماعیل نژاد کارگاه تولید صندلی چرخ دار، واکر و… دارد که همراه فرزندان خود و تعدادی کارمند آن را اداره میکند. او علاوه برفروش داخلی صادرات نیز داشته است.